نی نی ضحی

کودکم را دوست دارم. برای راه رفتن و حرف زدنش لحظه ها را می شمارم. آنقدر زیباست بزرگ شدن و قد کشیدن فرزند، پیش چشمان آدمی که برای ثبت هر اتفاق خجسته اش وبلاگی ترتیب می دهیم، وبلاگی هر چند ناقص و نویسنده ای هر چند مبتدی. صدها سلام بر شهید بزرگ (محسن حججی)، پدر علی کوچک ما و هزاران سلام بر مادر نجیب علی کوچک ما...   ...

به خودت خوب نگاه کن دخترم شاید یک روز دلت برای امروزت تنگ شود کودکی با نخی نازک به دست باد سپرده می شود خوشحالم که خاطره این روزهایت را ثبت می کنم ...

به روایت تصویر: هدیه تولد علی آقا هدیه تولد ضحی خانم ...

ضحی خانم با پایان یک سالگی صاحب 8 دندان شد. مبارکه...   ...

مدتی که من و ضحی در بیمارستان بودیم. زینب خانم و باباجون سعی می کردن به هم دلداری بدن و منتظر باشن که هر روز ساعت 3 بیان ملاقات. وقتی اومدیم خونه، زینب جان این نقاشی رو به ضحی داد.( هر چند ضحی لی لی سعی در خوردن نقاشی داشت). این محبت خواهرانه قابل تحسینه.   ...

امسال روز اول خرداد، خانواده عمو عباس منو غافلگیر کردن و برام جشن تولد گرفتن. این عکس ضحی لی لی و زهرا خانمه که سعی می کردن در همه عکس ها حضور فعال داشته باشن. ...

حدود یک ماه بعد از برگشتن از سفر، ضحی خانم بی قرار شد. نظر اطرافیان این بود که به خاطر درآوردن دندونه. کمی بعد تب کرد و بی حال شد. دکتر اورژانس بیمارستان مجیبیان براش آنتی بیوتیک تجویز کرد. اما دو روز بعد حالش بدتر شد. طوری که دیگه نای گریه کردن نداشت. دوباره به اورژانس مراجعه کردیم و بلافاصله بستری کردنش. خلاصه یک هفته خونه ما شد بیمارستان مجیبیان. بعد از یک هفته مرخص شد و چند ساعت بعد از اومدن به خونه، حالش دوباره بد شد. این بار هر چی که شیر می خورد، بالا می آورد. به بیمارستان سیدالشهدا رفتیم و 3 روز بستری شد. روزهای بدی بود. خیلی اذیت شد. تشخیص دکتر، عفونت شدید ادراری بود. الهی که همه نی نی ها سالم در آغوش خونواده هاشون بزرگ شن.آمیی...